استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟

استراتژی سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی دریپ چیست؟
دریپ چیست؟ با بررسی پیشینه سرمایهگذاریها متوجه میشویم که یکی از بهترین روشهای سرمایه گذاری برای بیشتر افراد، خرید سهم و نگهداری آن برای مدت زمانی طولانی بوده است. سرمایهگذارانی که دیدگاهی بلندمدت داشتهاند معمولا سودهای بیشتری نسبت به سرمایهگذاران کوتاهمدت کسب کردهاند.استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟
همانطور که در مقالات قبل اشاره کردیم با افزایش مدت زمان سرمایهگذاری، ریسک سرمایهگذاری کاهش پیدا میکند. معمولا یکی از مواردی که از چشم بیشتر سرمایهگذاران دور میماند و اکثر آنها به دنبال دریافت آن بهصورت نقدی هستند، سود تقسیمی است. در این مقاله قصد داریم استراتژی سرمایهگذاری DRIP یا همان دریپ را شرح دهیم. میتوان ادعا کرد که وارن بافت با استفاده از همین استراتژی به یکی از بزرگترین سرمایهگذاران عصر ما تبدیل شد.
دریپ (DRIP) به چه معنا است؟
دریپ یا همان (DRIP ) مخفف شده عبارت (Dividend Reimnvestment Plan)، به معنای برنامه سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی است. این استراتژی یکی از استراتژیهای بهنسبت رایج در میان سرمایهگذاران است. در این استراتژی سرمایهگذاران میتوانند از طریق سرمایهگذاری دوباره سودهای تقسیمی (سودی است که سالیانه به شکل نقدی به افرادی که هنگام برگزاری مجمع، سهامدار شرکت بودهاند تعلق میگیرد.) خود در همان سهم، ثروت زیادی برای خود ایجاد کنند.
وقتی شما در یک شرکت برای بلندمدت سرمایهگذاری میکنید، سالانه به ازای تعداد سهامی که در شرکت داشتید سود نقدی دریافت میکنید. یعنی شرکتها، بانکی را معرفی میکنند و شما میتوانید با در دست داشتن کد ملی و کد معاملاتی خود (کد بورسی) به شعب مختلف بانک مراجعه کرده و سود تقسیمی اعلام شده را بهطور نقدی دریافت کنید.
یکی از طرحهایی که میتواند منجر به آسانتر شدن دریافت سود نقدی شود این است که تمامی افراد در سامانه سجام فرایند احراز هویت خود را انجام دهند، تا شرکتها بتوانند از طریق واریز مستقیم سودهای سالانه به حساب افراد فرایند دریافت سود توسط سهامداران تسهیل بخشند. اخیرا بانک سپه با نماد «وسپه» با استفاده از این سامانه سود تقسیمی سهامداران را به حسابشان واریز کرد و دیگر نیاز نبود که سهامداران با در دست داشتن کارت شناسایی به بانکها مراجعه کنند.
در چه فعالیتهایی میشود از روش برنامه سرمایهگذاری مجدد (دریپ) استفاده کرد؟
از این روش، هم میتوان برای سرمایهگذاری در سهام استفاده کرد و هم سرمایهگذاری در دیگر زمینهها. در ادامه ابتدا به بررسی استفاده از این روش در بازار اوراق بهادار میپردازیم و سپس نمونههایی از این سرمایهگذاری در سایر زمینهها را نیز بررسی میکنیم.
نحوه استفاده از روش دریپ در سهام
فکر کنید شما در شرکتی برای بلندمدت سرمایهگذاری کردهاید و هنگام برگزاری مجمع نیز صاحب سهام بودید و قصد دارید این سهام را برای مدتی طولانی نگهداری کنید. بعد از دریافت سود تقسیمی شرکت معمولا با آن چه میکنید؟ آیا آن پول را خرج میکنید و یا دوباره آن را برای سرمایهگذاری به بازار میآورید؟
در روش برنامه سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی یا همان دریپ، با استفاده از همان پولی که توسط شرکت بهعنوان سود تقسیمی به حساب بانکی شما واریز شده و یا برای دریافت آن به بانک مراجعه کردید را دوباره در همان سهم سرمایهگذاری کنید و دیگر وجوه نقدی حاصل از سایر سرمایهگذاریهای دیگر را در آن دخالت ندهید.
در خارج از ایران بسیاری از شرکتها استفاده از همین روش سرمایهگذاری را به سهامداران خود پیشنهاد میدهند و سهامداران میتوانند انتخاب کنند، سود تقسیمی که به حسابشان واریز خواهد شد، بهطور مستقیم توسط خود شرکت در سهام آن شرکت سرمایهگذاری شود یا نشود. ولی در داخل کشور یعنی ایران این استراتژی توسط شرکتها اجرا نمیشود و خودتان باید تصمیم بگیرید که با سودهای تقسیمی خود چه کنید.
در استراتژی دریپ (DRIP)، میتوانید مبلغ دریافتی بهعنوان سود تقسیمی را به خرید سهام همان شرکت اختصاص بدهید.
در این روش شما میتوانید مبلغ دریافتی بهعنوان سود تقسیمی را به خرید سهام همان شرکت اختصاص بدهید.
مزایای استفاده از استراتژی دریپ برای سرمایهگذار
وقتی که شما با استفاده از سودهای تقسیمی دریافتی همان سهم را خریداری میکنید در بلندمدت میتواند منجر به افزایش سود سهام شما بشود. ممکن است سوال کنید چگونه چنین چیزی امکان دارد؟
- در این روش چون شما با استفاده از سود تقسیمی، سهام همان شرکت را خریداری کردید، تعداد کل سهامتان افزایش پیدا میکند. با افزایش تعداد سهام در موعد پرداخت سود تقسیمی سال بعد، بهدلیل اینکه تعداد سهمهای شما افزایش پیدا کرده بنابراین سود تقسیمی بیشتری به شما تعلق میگیرد. در سالهای بعد نیز میتوانید بههمین ترتیب سرمایهگذاری مجدد انجام دهید. استفاده از این روش در بلندمدت باعث میشود کل بازده سرمایهگذاری شما افزایش پیدا کند. شما میتوانید این کار را دقیقا در همان روز تقسیم سود نقدی انجام ندهید و صبر کنید هر زمان که بر اثر نوسانات قیمت سهم کاهش پیدا کرد بر استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ تعداد آن اضافه کنید. استفاده از روش دریپ بازده سرمایهگذاری و پتانسیل آن را افزایش میدهد.
- سرمایهگذارانی که از این روش استفاده میکنند دیگر لازم نیست حق کمیسیون و کارمزد برای خرید مجدد سهام آن شرکت بپردازند و سهام شرکت معمولا با قیمتی پایینتر از قیمت بازار به آنها تعلق میگیرد. (البته این مزیت تنها برای سرمایهگذارانی است که شرکتشان استفاده از روش دریپ را به آنها پیشنهاد میدهد. در داخل کشور، شرکتی از این روش استفاده نمیکند.)
مزایای استفاده سرمایهگذاران از استراتژی دریپ برای شرکت
شرکتهایی که استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ سرمایهگذاران آنها از روش دریپ استفاده میکنند نیز از مزایای سرمایهگذاری آنها برخوردار میشوند. در حال حاضر نزدیک به 3 میلیون شرکت در خارج از ایران، این برنامه را به سرمایهگذاران خود پیشنهاد میدهند. اگر سرمایهگذار هیچکدام از روشها را برای سرمایهگذاری انتخاب نکند، خود شرکت از این استراتژی استفاده میکند.
- وقتی یک سهامدار از سود پرداخت شده شرکت اقدام به خریداری از همان شرکت کند، سرمایه بیشتری برای استفاده شرکت فراهم میشود.
- دومین مزیت استفاده از این روش توسط سهامداران شرکت این است که، سهامدارانی که از این روش استفاده میکنند اغلب دیدگاهی بلندمدت دارند و با کاهش قیمت سهم فوری سهام خود را نمیفروشند. صاحبان شرکت میتوانند مطمئن باشند که در هنگام نزول بازار همه سهمهای آنها بفروش نخواهد رفت. این امر باعث میشود که نوعی اطمینان برای شرکت از بابت سهامدارانش ایجاد شود که سهامدارانی وفادار و بلندمدت دارند.
استفاده از این روش علاوهبر مزایایی که برای سرمایهگذاران و شرکت دارد. دارای معایبی نیز هست که در ادامه به آن اشاره میکنیم.
معایب استفاده از استراتژی سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی
- از آنجا که همه سرمایهگذاران تمایل ندارند سود نقدی خود را به خرید مجدد سهام شرکت تخصیص بدهند، وقتی سایر سهامداران اقدام به افزایش تعداد سهام خود کنند ممکن است برخی از سهامداران عمده نقششان در شرکت کمتر بشود. چون سهم دیگر سهامداران افزایش مییابد.
- افزایش تعداد سهمهای یک سرمایهگذار در شرکت، تاثیرپذیری پرتفوی (سبد سرمایهگذاری) فرد از تغییرات شرکت را افزایش میدهد. بنابراین سرمایهگذاران باید دوباره پرتفوی یا سبدسرمایهگذاری خود را تعدیل کنند.
در چه مواردی نباید سودهای تقسیمی را دوباره در همان سهم سرمایهگذاری کرد؟
- اگر استفاده از سود تقسیمی را بهعنوان یک استراتژی درآمدی میدانید و روی سود تقسیمی شرکتها حساب باز کردهاید، پس بهتر است آن را دوباره سرمایهگذاری نکنید تا بتوانید از آن در زمینههای دیگر استفاده کنید.
- اگر جزو افرادی هستید که برای سرمایهگذاری به ارزش ذاتی سهمها توجه میکنید. زمانی که ارزش واقعی سهم شما از قیمت الان سهم پایینتر است بهتر است سود تقسیمی را در آن شرکت دوباره سرمایهگذاری نکنید و در سهام شرکتهایی که زیر ارزش ذاتیشان معامله میشوند، معامله کنید. در این مواقع شاید گرفتن پول و یافتن فرصتهای ارزشمند دیگر تصمیم بهتری باشد.
- عدم اعتماد به تواناییهای یک شرکت میتواند از دیگر دلایل عدم استفاده از این روش باشد. اگر فکر میکنید نحوه سودآوری شرکت با همین استراتژی که بهکار میبرد برای طولانی مدت جوابگو نیست و شرکت نمیتواند به روند سودسازی خود به همین صورت ادامه دهد، پس بهتر است سود تقسیمی خود را دریافت کنید و در سهام شرکتهایی که پیشبینی میشود روند سود سازیشان پایدار باشد، سرمایهگذاری کنید.
وارن بافت چگونه به یکی از ثروتمندترین افراد حال حاضر دنیا تبدیل شد؟
در سال 1946، وارن بافت در سن 17 سالگی اقدام به راهاندازی یک بیزینس کرد. میزان سرمایه اولیه او تنها 25 دلار بود. او با این مبلغ اولین دستگاه بازی پین بال را خریداری کرد. او معتقد است که خرید این دستگاه بازی سرآغاز یکی از بهترین کسب و کارهایی بوده که تاکنون انجام داده است و توانسته از آن یک امپراطوری کوچک بسازد.
او توانست نظر یک آرایشگر را جلب کند و از او درخواست کرد، دستگاه بازی پینبال خود را در آرایشگاه قرار دهد تا مشتریان زمانی که در صف انتظار نشستهاند بتوانند از این دستگاه استفاده کنند و درآمد دستگاه را باهم تقسیم کنند.
او بعد از یک هفته کار توانست 25 دلار یعنی بهاندازه مبلغ دستگاه اولیه جمعآوری کند. این مبلغ برای خرید یک دستگاه دیگر کافی بود. بافت در مدت کوتاهی توانست در تمامی آرایشگاه واشنگتن جایی که خانوادهاش زندگی میکردند، دستگاههای بازی راهاندازی کند. بعد از گذشت یکسال میزان درآمد او به بیش از 1000 دلار رسید.
با بررسی نوع استراتژی که وارن بافت از آن استفاده کرد، میتوان گفت که او نیز از درآمدی که کسب میکرد، در همان فعالیت سرمایهگذاری میکرده. یعنی در سنین نوجوانی از استراتژی دریپ برای کسبوکار خود استفاده کرد و به جایگاه کنونی خود دست یافت. او درآمد حاصل از استفاده از یک ماشین بازی پین بال را دوباره در همان ماشین سرمایهگذاری کرد و موفق شد کار خود را توسعه دهد و درآمد بیشتری از سرمایهگذاری در همین دستگاهها بهدست آورد.
در واقع در روش سرمایهگذاری مجدد سود تقسیمی نیز همین شیوه بهکار میرود و تنها تفاوت آن در نوع سرمایهگذاری است.
انتخاب شرکت استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ مناسب برای سرمایهگذاری
برای استفاده از روش دریپ ابتدا باید به شرایط شرکت توجه کنیم، همه شرکتها برای این نوع سرمایهگذاری مناسب نیستند. با مطالعات انجام شده و بررسی شرکتهایی که وارن بافت در آنها سرمایهگذاری کرده میتوان فهمید چه شرکتهایی برای سرمایهگذاری با این روش مناسب هستند.
یکی از مهمترین نکاتی که باید همواره در استفاده از هر نوع استراتژی به آن توجه کنیم، بررسی ارزش ذاتی شرکتها است. سرمایهگذاری و استفاده از روش دریپ در شرکتهایی که قیمت فعلی آنها بالاتر از قیمت واقعی آن است، توصیه نمیشود مگر اینکه اطلاعاتی بهخصوص درباره آینده آن شرکت داشته باشید.
شرکتهایی را برای سرمایهگذاری انتخاب کنید که قدمت طولانی دارند. شرکتهایی که نزدیک به چند دهه است که بهدرستی فعالیت میکنند، معمولا کمتر دچار مشکل میشوند. این شرکتها دقیقا میدانند که چهکار میکنند و این کار را بهخوبی انجام میدهند. معولا تعداد کمی از شرکتها با تغییرات تکنولوژی، تغییر سلیقه و ذائقه مشتری و. برای چندین دهه باقی میمانند نظیر شرکت کوکا کولا. پس بهتر است صنایعی که با گذر زمان تغییرات اندکی میکنند را برای سرمایهگذاری بلندمدت انتخاب کنید.
داشتن مزیت رقابتی از دیگر مواردی است که باید در انتخاب شرکت جهت سرمایهگذاری به آن توجه کرد. برای اینکه در بازار سهام توانایی انتخاب شرکتهای خوب را داشته باشید باید مثل صاحبان کسبوکار بیندیشید. بگردید و دنبال شرکتهایی باشید که در میان رقبایشان بهترین عملکرد را دارند و رقبا نتوانند خود را به آن شرکتها برسانند. شرکتهایی که مزیت رقابتی خیلی قوی نسبت به سایر شرکتها داشته باشند، معمولا برای سرمایهگذاری مناسبتر هستند.
هر چه به یک سهم بیشتر معتقدید و پس از بررسیهای متفاوت آن را انتخاب کردید، بخش عمدهتری از سبد سرمایهگذاری خود را به آن اختصاص دهید. اگر مطمئن هستید که سهم قیمتی زیر ارزش ذاتی خود دارد، شرکت دارای مزیتی رقابتی نسبت به سایر شرکتهای فعال در صنعت است و سهام شرکت به مدت طولانی رشد خواهد کرد، بنابراین بیشتر از مقدار معمول در آن سرمایهگذاری کنید.
در نهایت میتوان توصیه کرد که شرکتهایی را برای سرمایهگذای انتخاب کنید که طول عمر زیاد و سود تقسیمی بالایی داشته باشند.
وارن بافت در رابطه با سرمایهگذاری بلندمدت معتقد بود تنها سهام شرکتهایی را بخرید که در صورت بسته شدن بازار به مدت ده سال، از نگهداری و داشتن آن بهطور کامل خوشحال باشید.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
وارن بافت سرمایه گذار و اقتصاددان آمریکایی است که ثروت خالص او در سال ۲۰۱۹، ۸۲ میلیارد دلار آمریکا تخمین زده شد. اما به راستی وی چگونه ثروتمند شد؟ استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟ از چه استراتژی هایی برای سرمایه گذاری استفاده کرد؟ آیا در زندگی کاری خود توانست موفق عمل کند؟ چطور میتوانیم مانند وارن بافت سرمایه گذاری کنیم و بازار را بشناسیم؟ پاسخ پرسش های بالا تجارب وارن بافت را در اختیار شما میگذارد.
در این مطلب نه تنها متوجه خواهیم شد “استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست”، بلکه از تجارب زندگی او نیز میتوانیم به منظور بهبود کیفیت زندگی کاری و کسب و کاریمان استفاده کنیم.
اما،وارن بافت کیست؟
واقعا کسی هست که در مورد وارن بافت، یکی از ثروتمندترین افراد جهان، که جایگاه بالایی در لیست میلیاردرهای فوربز به دست آورده، چیزی نشنیده باشد؟ ثروت خالص او در اوایل سال ۲۰۲۰، ۸۹٫۱ میلیارد دلار آمریکا ثبت شده است. بافت به عنوان یک بیزینس من یا تاجر و یک نیکوکار شناخته میشود، اما شهرت او باعث شده است که بیشتر به عنوان یک سرمایه گذار موفق از او نام برده شود. با این تفاسیر، دور از انتظار نیست که از او به عنوان اسطور یاد میکنند. دلیل این امر، استراتژی های پیروزمند وی در دنیای سرمایه گذاری است. اصول و فلسفه ی او توسط افراد بسیاری در سرتاسر دنیا دنبال میشود.
برای اینکه یبشتر و عمیقتر راجع به زندگی او بدانیم…
وارن بافت متولد سال ۱۹۳۰ در شهر اوماها، در ایالات متحدهی آمریکا است. او در اوایل جوانی علاقهی فراوانی به دنیای کسب و کار و سرمایه گذاری مثل بازار سهام پیدا کرد. او مدرک کارشناسی خود را در مدیریت کسب و کار از دانشگاه نبراسکا دریافت کرد و تحصیلاتش را در دانشکدهی مدیریت دانشگاه پنسیلوانیا ادامه داد. بعدها مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهی اقتصاد از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.
بافت شغل خود را در ابتدای سال ۱۹۵۰ به عنوان یک فروشنده در موسسهی سرمایه گذاری آغاز کرد، اما در سال ۱۹۵۶ موسسهی بافت را برای شراکت در این امور راهاندازی کرد. پس از کمتر از ۱۰ سال، یعنی در سال ۱۹۶۵، او به مدیریت شرکت برکشایر هاتاوی درآمد. در ماه ژوئن سال ۲۰۰۶ بافت اعلام کرد که قصد دارد تمام ثروت خود را به خیره اهدا کند. سپس در سال ۲۰۱۰ او به همراه بیل گیتس کمپینی را تحت عنوان “قسم خوردن” به راه انداختند تا دیگر ثروتمندان نیز وارد مسیر نیکوکاری شوند.
در سال ۲۰۱۲ تائید کرد که به سرطان غدهی پروستات دچار شده است که خوشبختانه درمان وی تا به امروز با موفقیت سپری شده است. اخیرا نیز همکاری خود را با جف بزوس و جیمی دیمون شروع کرده تا موسسهی بهداشت و سلامت جدیدی را راه اندازی کنند که بر سلامت کارمندان متمرکز است. آنها پست مدیریت ارشد اجرایی در بیمارستان برگهام و زنان واقع در ماسوچوست را به دکتر آتول گاوانده سپردند.
بیشتر بخوانید: فلسفه مدیریتی وارن بافت
فسلفه ی وارن بافت
بافت از پیروی کنندگان تئوری سرمایه گذاری ارزشی بنجامین گراهام است. افرادی که از این تئوری تبعیت میکنند، به دنبال اوراق بهاداری هستند که قیمت آنها بر اساس ارزش واقعیشان به طرز غیر قابل توجیهی کم است. البته روش قابل قبولی که در تمام زمینهها صادق باشد، برای تعیین ارزش واقعی آنها وجود ندارد، اما قیمت آنها بیشتر مبتنی بر ارزیابی اصول شرکت تخمین زده میشود. در این مورد میتوانیم نام سرمایه گذاران ارزشی را شکارچیان معامله انتخاب کنیم. یعنی آنها همواره به دنبال سهامی هستند که طبق قیمت گذاری بازار، ارزش کمی دارند یا سهامی که ارزشمند اند اما توسط بیشتر خریداران کشف نشده اند.
بافت این رویکرد را وارد مرحلهی دیگری کرد. بیشتر سرمایه گذاران ارزشی با فرضیه ی بازار کارآمد (EMH) موافق نیستند. در این فرضیه آمده است سهام همواره در قیمت واقعی خود مورد تجارت قرار میگیرد. این امر معاملات را برای سرمایه گذاران سخت میکند؛ زیرا آنها نه میتوانند سهامی که قیمت کمتری دارند را خریداری کنند و نه میتوانند سهام را در مواقعی که حباب قیمت وجود دارد، بفروشند.
با این حال بافت نگران پیچیدگی های عرضه و تقاضای بازار سهام نیست. در واقع او آنچنان دغدغه ی فعالیت های این بازار را ندارد. این مسئله، مفهوم یکی از سخنان او را بیان میکند:” بازار در زمان کوتاه یک رقابت محبوب است و در طولانی مدت یک دستگاه توزین”.
او برای خرید هر سهام، شرکت را به صورت عمیق و ژرف بررسی میکنند و صرفا بعد از سنجش پتانسیل کلی آن، سهام را خریداری میکند. بافت هرگز به دنبال سود کلان نبوده و نیست، اما مالکیت شرکت های ممتاز درآمد خوب را نیز میتواند به همراه داشته باشد. هنگامی که بافت در شرکتی سرمایه گذاری میکند، او بیش از اینکه نگران این باشد که بازار ارزش واقعی آن را درک میکند، دغدغهی این را دارد که آیا این شرکت به عنوان یک کسب و کار مستقل میتواند درآمدزا باشد یا خیر.
ولی متد وارن بافت در سرمایه گذاری چگونه است؟
وارن بافت با پرسش سوال هایی برای درک رابطهی بین میزان برتری سهام و قیمت آن، سهام هایی با قیمت پایین پیدا میکند. به خاطر داشته باشید که این مسائل تنها مواردی نیستند که او مورد ارزیابی قرار میدهد. در ادامه توضیحی مختصر در رابطه با موارد مورد سنجش وی شرح می دهیم:
۱-عملکرد شرکت:
بعضا بازدهی حقوق صاحبان سهام (ROE) به عنوان بازدهی سرمایه گذاری به صاحبان سهام معرفی میشود که میزان درآمد آنها را بر اساس سهامشان مشخص میکند. بافت همیشه به نرخ بازدهی حقوق صاحبان سهام توجه میکند تا ببینند آن شرکت در مقایسه با دیگر شرکت های رقیب در صنعت عملکرد خوبی داشته است یا خیر. بازده حقوق صاحبان سهام به شکل زیر محاسبه میشود:
بازده حقوق صاحبان سهام₌ سود خالص ÷ میانگین حقوق صاحبان سهام
تنها ارزیابی بازدهی سال اخیر آن شرکت کافی نیست. سرمایه گذاران میبایست بازدهی حقوق صاحبان سهام در ۵ سال تا ۱۰ قبل را مورد سنجش قرار دهند.
۲-وام شرکت:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) دیگر اصلی است که بافت با دقت مورد ارزیابی قرار میدهد. او ترجیح میدهد میزان رشد درآمد از حقوق صاحبان سهام تامین شود بهجای اینکه برای این کار از وام یا قرض استفاده شود. این نسبت به صورت زیر محاسبه میشود:
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ₌ کل بدهیهای شرکت ÷ میانگین حقوق صاحبان سهام
به منظور سنجش دقیقتر، بعضا سرمایه گذاران از وام دراز مدت به جای کل بدهیها در محاسبات بالا استفاده میکنند.
۳-حاشیه ی سود:
میزان سودآوری یک شرکت نه تنها به داشتن یک حاشیه ی سود، بلکه به افزایش آن وابسته است. این میزان از تقسیم درآمد خالص به فروش خالص به دست میآید. سرمایه گذاران باید به حاشیه سود پنج سال گذشته نگاه کنند؛ زیرا یک حاشیه سود سودمند نشاندهندهی عملکرد خوب آن کسب و کار است و افزایش در حاشیه، بیانگر مدیریت کارآمد و کنترل موفقیت آمیز در هزینه ها است.
۴- قدمت شرکت:
بافت عموما شرکتهایی را مورد بررسی قرار میدهد که حداقل ۱۰ سال است آغاز به کار کردهاند؛ بنابراین شرکتهای فناوری که عرضهی اولیهی سهام (IPO) خود را در دههی گذشته انجام دادهاند، در رادار او قرار نمیگیرند. او بیان کرده است که مکانیسم بیشتر شرکتهای فناوری امروزه را درک نمیکند و تنها در زمانی قادر به سرمایهگذاری در شرکتی است که بتواند آن را کاملا بفهمد. سرمایهگذاری ارزشی نیازمند به شناسایی شرکت هایی است که برای مدت طولانی سرپا بودهاند، اما در حال حاضر به میزان ارزش واقعی خودشان در بازار حضور ندارند.
۵-هرگز عملکرد گذشته را دست کم نگیرید؛
زیرا نشاندهندهی توانمندی (یا عدم توانمندی) شرکت به منظور افزایش ارزش سهام صاحبان سهام است. با این حال همواره توجه داشته باشید که عملکرد گذشته ی سهام، موقعیتشان را در آینده تضمین نمیکند. کار سرمایه گذاران ارزشی این است که تعیین کنند شرکت در مقایسه با گذشته تا چه اندازه خوب عمل کرده است. تشخیص این مسئله دشوار است، اما بافت به طرز غیر قابل باوری در آن حرفهای است.
آیا ارزان است؟ نه تنها پیدا کردن شرکتی که موارد بالا را دارا باشد دشوار است، بلکه فهمیدن این مسئله که آنها ارزش کمتری نسبت به قیمت واقعیشان دارند نیز سخت است؛ که بافت در این زمینه هم ماهر است.
یک سرمایه گذار باید بتواند تعدادی از اصول کسب و کار را در آن شرکت به منظور تشخیص ارزش واقعی آن، مانند درآمد، بازده و دارایی ارزیابی کند. البته لازم به ذکر است که ارزش واقعی یک شرکت معمولا بیشتر از زمان انحلال آن است؛ یعنی یک شرکت شکست خورده بیشتر از میزانی که الان ارزش دارد، فروش خواهد رفت. ارزش شرکت منحل شده شامل مواردی نامشهود مانند ارزش اسم برند که مستقیما در صورت مالی نیامده است، نمیشود.
استرتژی ارزیابی وارن بافت
هنگامی که بافت ارزش کلی شرکت را تعیین کند، او آن میزان را با سرمایه ی فعلی آن در بازار (ارزش و قیمت کلی و فعلی آن) مقایسه میکند. اگر میزان محاسبه شده حداقل ۲۵ درصد یا بیشتر از سرمایه آن در بازار باشد، بافت شرکت را به عنوان یک فرصت به شمار میآورد.
بافت در تمام موارد ذکر شده حرفهای بود. اگر چه تشخیص آنها ممکن است برای شما ساده به نظر برسد، اما سوالی که ذهن ما را به خودش مشغول میسازد و باعث شگفتی میشود، این است که وارن بافت چطور این به این اطلاعات و تجارب گرانبها دست پیدا کرده بوده است.
اما استراتژی وارن بافت برای شناخت سهم خوب چیست؟
استراتژی و شیوهی سرمایهگذاری بافت در ۴ روش زیر دسته بندی میشود:
- کسب و کار
- مدیریت
- معیارهای مالی
- ارزش
در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.
استراتژی کسب و کار:
بافت سرمایه گذاری خود را به شرکتهایی محدود میکند که بتواند به راحتی آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. اگر فسلفهی شرکتی مبهم باشد، اعتماد به آن برای انجام پروژه یا عملکرد آن کاری دشوار است.
از این رو بافت در دورهی حباب دات-کام که در ایالات متحدهی آمریکا اتفاق افتاد، دارایی چندانی از دست نداد. این حباب در اوایل سالهای ۲۰۰۰ شیوع پیدا کرد و دلیل آن هم نقش به سزای شرکتهای جدید در حوزهی فناوری بود که دریافته بودند اگر دات کام یا e به ترتیب به آخر و اول اسم برند خود اضافه کنند سهامشان در بازار بورس رشد چشمگیری خواهد داشت. دلیل بافت برای اجتناب از خریداری سهام آنها نیز شاید همین امر باشد.
استراتژی مدیریت:
استراتژی مدیریت به بافت کمک کرد تا گزارشات شرکت را مورد بررسی قرار دهد و تشخیص دهد آنها توانستهاند سود سرمایههای ورودی را در درآمد خود حفظ کنند و به صاحبان آنها برگردانند یا اینکه پول آنها را هدر دادهاند. اما به طور کلی او از سناریوی دیگری بهره میبرد؛ اینکه بسنجد شرکتها مشتاقاند تا ارزش سهام صاحبان سهام را افزایش دهند یا برعکس، از آنها برای مقاصد شخصی استفاده کنند؟
برای بافت میزان شفافیت نیز امری مهم است. البته که همهی شرکتها ممکن است اشتباه کنند اما تنها آنهایی میتوانند اعتماد سرمایه گذاران را جلب کنند که خطاهایشان را پنهان نمیکنند.
در نهایت، وارن بافت همواره به دنبال شرکتهایی است که در تصمیمات راهبردی خود نوآوری دارند؛ نه آنهایی که از تاکتیکهای دیگران کپیبرداری میکنند.
استراتژی معیارهای مالی:
در این نوع استراتژی، وارن بافت بیشتر بر شرکتهای کم درآمد با حاشیه سود بالا متمرکز است، اما قبل از آن، او به اهمیت نقش محاسبات ارزش افزودهی اقتصادی (EVA) نیز واقف است و در استراتژی خود از آن استفاده میکند. ارزش افزودهی اقتصادی سودآوری شرکت را پس از حذف سهام صاحبان آن از معادله، برآورد میکند؛ به عبارت دیگر، EVA سود خالص است، منهای مخارج مربوط به افزایش سرمایهی اولیه.
در اولین نگاه محاسبات ارزش افزودهی اقتصادی پیچیده به نظر میرسد؛ زیرا به صورت بالقوه از بیش از ۱۶۰ مورد فاکتور میگیرد. اما به صورت عملی، تنها چند عدد از آنها که به شرکت و بخش مربوطه وابسته هستند، عملی میشوند.
ارزش افزودهی اقتصادی ₌ سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات ₋ (مقدار سرمایهگذاری شده * میانگین وزنی هزینههای سرمایهای)
دو استراتژی پایانی در استراتژی معیارهای مالی بافت به لحاظ تئوری مشابه ارزش افزودهی اقتصادی است. اولین آنها این است که او مطلبی را تحت عنوان درآمد صاحبان مورد مطالعه قرار داده است. این مبحث کاملا در رابطه با میزان نقدینگی است که در دسترس صاحبان سهام قرار دارد و به آن جریان نقدی آزاد (FCFE) میگویند. بافت این مقیاس را اینطور معرفی میکند:
جریان نقدی آزاد ₌ (درآمد خالص + استهلاک) – هزینهی سرمایهای (CAPX) و سرمایهی در گردش (W/C)
درآمد صاحبان به بافت کمک میکند تا توانایی شرکت را به منظور تولید نقدینگی برای سهامداران بسنجد.
استراتژی ارزش:
در این بخش، بافت به دنبال تشخیص ارزش واقعی یک شرکت است و این امر را با استفاده از طرح ریزی درآمد آیندهی صاحبان انجام میدهد. سپس آنها را با درآمد امروزهی آنها مقایسه میکند. علاوه بر آن، بافت حرکتهای کوتاه مدت بازار را نادیده میگیرد و به جای آن، بر بازگشتهای درازمدت متمرکز میشود؛ اما در برخی موارد نادر، اگر یک معاملهی وسوسهانگیز ایجاد شود، ممکن است او در ناپایداریهای کوتاه مدت بازار نیز اقدام به عمل کند. برای مثال، اگر ارزش سهام شرکتی که اصول و مبانی قدرتمندی نیز دارد، از ۵۰ دلار به ۴۰ دلار نزول پیدا کند، امکان دارد بافت چند سهم بیشتر در زمان قیمت کمتر آن به دست آورد.
استراتژی های بافت در انتخاب یک سهم خوب، اصولی را پایه ریزی میکند که ریشه در فلسفه ی سرمایه گذاری ارزشی او دارد؛ اما به کارگیری و توسعه ی آنها میتواند امری دشوار باشد. افرادی که بتوانند از این ابزارهای تحلیلی با موفقیت استفاده کنند، میتوانند مانند او سرمایه گذاری انجام دهند و زندگی کاری خود را دگرگون سازند.
لوریج (Leverage) یا معاملات اهرم چیست؟ استراتژی کسب سود با سرمایه کم
بازارهای مالی مثل فارکس و ارزهای دیجیتال پر از استراتژیهای مختلفی است که هر کدام از آنها برای شرایط ویژهای مناسب هستند و کاربردهای خاص خود را دارند. شما به عنوان فردی که در این بازار فعالیت میکند، باید با انواع آنها آشنا باشید و کاربرد درستشان را بدانید. یکی از استراتژیهایی که در این بازار بسیار استفاده میشود، معاملات لوریج (Leverage) یا اهرم است که در ادامه قصد داریم توضیح دهیم چیست، برای چه استفاده میشود و چه معایب و مزایایی دارد.
لوریج (Leverage) چیست؟
لوریج یا اهرم یکی از استراتژیهای معاملاتی در بازار فارکس و سایر بازارهای مالی مثل رمزارز است. در واقع، معاملات اهرم نسبت موجودی مشتری به موجودی حساب است که برای باز کردن معامله استفاده میشود. به کمک لوریج شما میتوانید با مقادیر بیشتری نسبت به موجودی خود در این بازار فعالیت کنید. اهرم، یک استراتژی سرمایهگذاری برای استفاده از پول قرضگرفتهشده از بروکرها یا صرافیها برای افزایش بازدهی بالقوۀ سرمایهگذاری است که باعث میشود بروکر نیز در معامله شریک شود. به جز این، معاملات لوریج میتواند به میزان بدهی که یک شرکت برای تأمین مالی داراییهای خود استفاده میکند نیز اشاره داشته باشد.
لوریج به حساب کسی واریز نمیشود و فقط بر میزان مارجین تأثیر میگذارد. مقدار اهرم میتواند در نسبتهای مختلف از 1:1 تا 1:1000 متغیر باشد. سرمایهگذاران با استفاده از Leverage قدرت خرید خود را در بازار حتی تا چند برابر افزایش میدهند. شرکتها هم از لوریج مالی برای تأمین داراییهای خود استفاده میکنند. بنابراین به نظر میرسد که همه میتوانند از مزایای آن بهرهمند شوند.
ویژگیهای لوریج
لوریج استفاده از بدهی (سرمایه قرض گرفته شده) به منظور انجام سرمایهگذاری یا پروژه است. در نتیجه با استفاده از آن، بازدهی بالقوۀ یک پروژه تا چندین برابر افزایش مییابد. در واقع وقتی میگوییم یک شرکت، دارایی یا سرمایهگذاری با اهرم بالایی دارد، یعنی میزان بدهی یا وام آن بیشتر از دارایی است.
استراتژی لوریج هم توسط سرمایهگذاران و هم شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد. سرمایهگذاران به کمک استراتژی اهرم میتوانند تا چندین برابر سرمایه اصلی خود را از صرافیها یا بروکرها قرض بگیرند و با آن سرمایهگذاری کنند و در نتیجه بازدهی پروژۀ خود را افزایش دهند. شرکتها هم میتوانند به کمک معاملات اهرم، به جای انتشار سهام برای افزایش سرمایه، از منابع مالی قرضگرفتهشده برای سرمایهگذاری در عملیات تجاری استفاده کنند تا ارزش سهامداران را افزایش دهند.
فرق معاملات لوریج و مارجین
اگرچه لوریج و مارجین به هم مرتبط هستند و هر دو به قرض گرفتن اشاره دارند، با این حال این دو اصطلاح یکسان نیستند. لوریج یا اهرم به گرفتن بدهی اشاره دارد، در حالی که مارجین بدهی یا پول قرض گرفته شدهای است که یک شرکت برای سرمایهگذاری در سایر ابزارهای مالی استفاده میکند. یک حساب مارجین به شما این امکان را میدهد که از یک صرافی یا بروکر با نرخ بهرۀ ثابت وام بگیرید تا رمزارز، اوراق بهادار، اختیار معامله یا قراردادهای آتی را خریداری و بتوانید بازدهی قابل توجهی دریافت کنید. به علاوه شما برای ایجاد اهرم باید از مارجین استفاده کنید.
مزایای Leverage
اهرم کردن مزایای زیادی در بازار دارد که بعضی از مهمترین آنها به شرح زیر است:
دسترسی قدرتمند به سرمایه
با انجام معاملات لوریج، قدرت هر پولی که به کار میگیرید را چندین برابر میکند. اگر لوریج به صورت موفقیتآمیز استفاده شود، منابع مالی اهرمی به مراتب بسیار بیشتر از شرایط بدون اهرم، به بازدهی منجر میشوند. در واقع به کمک اهرم شما میتوانید با سرمایهیهای بسیار اندک و با کمک قرض، کسب سرمایه کنید.
ایدئال برای خرید
به دلیل هزینههای اضافی و خطرات ناشی از افزایش بدهی، سرمایهگذاری اهرمی برای دورههای کوتاهی که مشاغل شما دارای اهداف پیشرفتی خاصی هستند، مانند خرید ارز دیجیتال، بازخرید سهام یا سود سهام یکباره، بسیار مناسب است.
معایب لوریج
هر استراتژی حتی موفق، جنبههای منفی هم دارد. در مورد استراتژی لوریج یا اهرم، باید به معایب زیر اشاره کرد:
اهرم شکل پرخطری از معاملات است
وام، منبع مالی است که میتواند به رشد سریعتر یک کسبوکار کمک کند. تأمین مالی اهرمی حتی قویتر است، اما سطح بدهیِ بالاتر از حد معمول، مشکلاتی به همراه دارد و میتواند یک کسبوکار را در وضعیت اهرم بیش از حد بالا قرار دهد که باعث افزایش ریسک میشود. در واقع این خطر وجود دارد که شرکت بیش از حد از لوریج استفاده کند که به نوبه خود باعث میشود هیچ نفعی از استفاده از اهرم نبرد.
معاملات لوریج پرهزینه است!
محصولات مالی اهرمی، مانند وامهای دارای اهرم و اوراق قرضه با بازدهی بالا، نرخ سود بالاتری را پرداخت میکنند و در نتیجه سرمایهگذاران را در معرض ریسک بیشتر قرار میدهند.
اهرم پیچیده است
ابزارهای مالی در معاملات اهرمی پیچیدهتر هستند. این پیچیدگی مستلزم زمانِ مدیریت بیشتر است و خطرات مختلفی را شامل میشود. در واقع اهرم هم سود و هم زیان را افزایش میدهد. اگر سرمایهگذار از اهرم برای سرمایهگذاری استفاده نماید و سرمایهگذاری علیه او حرکت کند، ضرر آنها بسیار بیشتر از زمانی است که از اهرم استفاده نکرده باشند.
به دلیل این معایب (و به ویژه احتمال ضرر بیشتر) سرمایهگذاران نباید در ابتدای کار از معاملات لوریج استفاده کنند و تا استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ زمانی که تجربه کافی برای این کار را کسب نکردهاند، بهتر است از آن دوری کنند. در دنیای تجارت، یک شرکت میتواند از اهرم برای ایجاد ثروت سهامداران استفاده کند، اما در صورت عدم موفقیت، هزینه سود و ریسک اعتبارِ پیشفرض، سودِ سهامداران را از بین میبرد.
مثالی از معاملات اهرم
شرکتی با سرمایهگذاری 5 میلیون دلاری از سوی سرمایهگذاران تأسیس شده است که در آن حقوق صاحبان سهام 5 میلیون دلار است؛ این پولی است که شرکت میتواند برای فعالیت از آن استفاده کند. اگر شرکت از وام 20 میلیون دلاری استفاده کند، اکنون 25 میلیون دلار برای سرمایهگذاری در عملیات تجاری و فرصت بیشتر برای افزایش ارزش سهامداران دارد. به عنوان مثال، یک خودروساز میتواند برای ساخت کارخانۀ جدید خود وام بگیرد. کارخانۀ جدید این خودروساز را قادر میسازد که تعداد خودروهای تولیدی و در نتیجه سود خود را افزایش دهد. با این کار هم میتواند وام خود را پرداخت کند و هم میتواند سرمایۀ خود را افزایش دهد.
سخن پایانی
معاملات لوریج یا اهرم یک استراتژی اثباتشده و مفید برای فعالیت در بازار با سرمایه کم و کسب درآمد در بازار ارز دیجیتال است اما به شرط آنکه به درستی استفاده شود و افراد تجربه کافی برای استفاده از آن را داشته باشند. در غیر این صورت به یک شمشیر دو لبه تبدیل میشود و میتواند به همان اندازه شرکت یا سرمایهگذاران و تریدرها را دچار ضرر و بدهیهای سنگین کند.
معرفی بهترین استراتژی های سرمایه گذاری در بازار بورس
در این مقاله بهترین استراتژی سرمایه گذاری در بازار بورس را مورد بررسی قرار می دهیم. زمانیکه زندگینامه ثروتمندترین افراد تاریخ را بررسی کنید متوجه خواهید شد که تمامی آنها برای سرمایه گذاری خود از یک الگو پیروی نموده و استراتژی سرمایه گذاری خود را داشتند.
علاوه بر یادگیری روش های تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی، حمایت از یک استراتژی مطلوب بخصوص در بازار بورس تاثیر بسزایی در موفقیت سرمایه گذاری دارند. معنی واژه استراتژی ، راه روشی است که برای رسیدن به هدف انتخاب می شود.
استراتژی های سرمایه گذاری در بازار بورس
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد ، سرمایه گذاری در هر بازاری نیازمند پیروی از یک استراتژی مطلوب می باشد. بهترین استراتژی بازار بورس ایران عبارت اند از :
- متنوع سازی سبد سهام و یا پرتفوی
- استراتژی خرید و نگهداری سهام
- استراتژی سرمایه گذاری گلهای
- استراتژی سرمایهگذاری معکوس
- استراتژی سرمایه گذاری پلکانی
- استراتژی سرمایهگذاری سود تقسیمی
1. استراتژی تنوع سبد سهام و یا پرتفوی
از قرار دادن همه تخم مرغ ها در یک سبد خودداری کنید!! این یک ضرب المثل چینیه که بسیار در بازار بورس کاربرد دارد و به این معناست که از خرید تنها فقط یک سهم خودداری کنید و سرمایه خود را در بین چند سهم تحلیل شده استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ پخش کنید و به اصطلاح پرتفوی خود را متنوع کنید.
متنوع ساختن سبد سهام از آن جهت حائز اهمیت بوده که اگر سهمی از سبد شما ضرر داد بتوانید با سود دیگر سهم ها آن را جبران کنید. البته این استراتژی زمانی مفید واقع می شود که روند نزولی در دیگر سهام های پرتفوی اتفاق بی افتد.
می توانید سبد سهام عمودی ( به معنای خرید سهام شرکت تولیدکننده خوراک دام، تولید کننده شیر و لبنیات و عرضه کننده محصولات لبنی) و یا افقی (به معنای خرید سهام تمام شرکتهای حمل و نقل) متنوع سازی کنید.
نمی توان گفت که استراتژی متنوع سازی پرتفوی خالی از اشکال است زیرا باعث افزایش هزینههای خرید و فروش سهام میشود.
در این استراتژی یک نوع استراتژی دیگر به نام هسته ای گنجانده شده است که در آن هسته سبد که عمده سهام یک سبد است از یک صندوق مشترک شاخص سهام با سرمایه کلان در نظر گرفته میشود و دیگر سهمها و صندوقها بخشهای کوچکتر سبد را شامل می شود تا یک سبد سهام جامع را تشکیل دهند.
2. استراتژی خرید و نگهداری سهام
یکی از استراتژی های سرمایه گذاری در بازار سهام ، استراتژی خرید و نگهداری سهام می باشد. افرادی که از این نوع استراتژی سرمایه گذاری در بازار بورس حمایت می کنند، اقدام به خرید سهام تحلیل شده در بورس می کنند و آن را برای مدت طولانی نگهداری می کنند این افراد معتقدند که سرمایه گذاری در بازار بورس نیازمند دید بلند مدت می باشد.
والدینی که به منظور پس انداز و تامین آینده مال فرزندان خود اقدام خرید سهام می نمایند از این استراتژی حمایت می کنند. این روش هزینههای خرید و فروش به حداقل میرسند و بازگشت خالص کلی سرمایهگذاری افزایش میابد.
3. استراتژی سرمایه گذاری گلهای
نام دیگر استراتژی گله ای استراتژی توده ای می باشد و به معنای تقلید منطقی و غیرمنطقی از گروهی حرفه ای و بزرگ می باشد. افرادی که برای سرمایه گذاری از این نوع استراتژی پیروی می کنند بر این باورند که گروهان بزرگ اشتباه نمی کنند یا به این دلیل که انسانها تمایل ذاتی به پذیرفته شدن در گروهها را دارند پس از جمعی پیروی میکنند تا مورد پذیرش آنها قرار گیرند.
در این بین افرادی هستند که استراتژی سرمایه گذاری خاصی ندارند و با تکیه بر شانس خود اقدام به خرید و فروش سهام می نمایند و اغلب نیز با شکست مواجه می شوند و در صف های طولانی خرید و فروش قرار می گیرند.
4. استراتژی سرمایه گذاری معکوس
در مقابل افرادی که سرمایه گذاری گله ای را می پسندند افرادی هستند که از استراتژی سرمایه گذاری معکوس پیروی می کنند. به عبارتی وقتی که سهامداران یک شرکت اقدام به فروش می کنند او می خرد و بالعکس. یعنی در صف های فروش میخرند و در صف های خرید میفروشند.
نمی توان گفت کدام استراتژی سرمایه گذاری مطلوب است بلکه انتخاب هر کدام از این روش ها به شرایط بازار و سهم مورد نظر متفاوت بستگی دارد. در استراتژی معکوس باید بررسی کرده که این شرکتها آسیبپذیر نبوده و همچنین دارای سوددهی پیوسته و رو به رشد باشد.
5. استراتژی خرید پلکانی
از دیگر استراتژی های سرمایه گذاری در بازار بورس می توان به استراتژی خرید پلکانی در بورس اشاره کرد. سرمایه گذارانی که از این استراتژی پیروی می کنند، طی چند روز معاملاتی با قیمت های متنوع اقدام به خرید حجم زیادی از سهام می کنند.
با این کار میانگین قیمت خرید خود را کم می کنند و در صورتی که سهم مورد نظر ریزش و یا افت کند ، ضرر و زیان کمتری را متحمل می شوند و در صورت رشد سهم نیز میتواند با اضافه کردن تعداد سهم خود در روند صعودی سود مناسبی دریافت کند.
7. استراتژی سرمایهگذاری سود تقسیمی
استراتژی سرمایه گذاری سود تقسیمی نیز از دیگر استراتژی سرمایه گذاری در بازار بورس می باشند که در این روش سرمایه گذاران اقدام به خرید سهام می کنند که در مجمعی که پایان سال مالی شرکت ها تشکیل می شود، سود تقسیمی دریافت کنند.
سرمایه گذارانی که از این روش سرمایه گذاری حمایت می کنند، میزان سود تقسیمی شرکت در سال گذشته و وضعیت مالی شرکت را بررسی نموده و بر اساس آن عملکرد سال آتی را پیش بینی می نماییم. اگر پیشبینی شود که شرکت مورد نظر سود تقسیمی خوب، منظم، قابل پیشبینی و رشد دارد، آنگاه اقدام به خرید سهام آن می نمایند.
سایر استراتژیهای سرمایه گذاری در بورس
استراتژی خرید سهام شرکت های کوچک که سرمایه گذاران بزرگی همچون وارن بافت از آن پیروی نمودند، نیز وجود دارد زیرا آنها معتقدند که سودهای بزرگ معمولا از شرکتهای کوچک حاصل میشوند. برخی نیز از استراتژی مبتنی بر شاخص حمایت می کنند و با توجه به عملکرد شاخص پیش می روند و سهام هایی را خریداری می کنند که که اثرگذاری بیشتری روی شاخصها دارند.
از دیگر استراتژی های سرمایه گذاری در بورس می توان به استراتژی ارزش اشاره نمود. در این روش افراد اقدام به سهام شرکت هایی را خریداری می کنند که قیمت پایینی دارد ولی پتانسیل رشد و سوددهی در دراز مدت را دارند این افراد با دیده بلند سرمایه گذاری می نمایند.
کلام آخر
هر فردی برای سرمایه گذاری در بازار بورس باید از یک استراتژی پیروی کند تا ریسک سرمایه گذاری خود را کاهش دهند. در این مقاله بهترین استراتژی سرمایه گذاری در بازار بورس را در اختیار شما قرار دادیم استراتژی راه و روشی است که برای رسیدن به هدف انتخاب میشود از این رو سرمایه گذار باید ابتدا هدف خود را از سرمایه گذاری مشخص کند سپس استراتژی خود را انتخاب نماید.
آشنایی با استراتژی مهم خرید و فروش پلهای در بورس
وقتی صحبت از بورس اوراق بهادار میشود، ذهن همگی به این سمت میرود که چه راهکارهایی میتواند موجب افزایش سود و انجام معاملهای بهینه شود. همان طور که میدانید، دو نوع تحلیل تکنیکال و فاندمنتال، از اصول اساسی کار است که میتواند اعداد و ارقام و وضعیت موجود را به گونهای تحلیل کند، که افراد بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند. به این حال استراتژیها یا روش کارهای زیادی برای موفقیت در بازار بورس وجود دارد، که همگی برای کمک به سهامداران ایجاد شدهاند. یکی از این روشها، استراتژی خرید و فروش پلهای در بورس است. در این مقاله میخواهیم این روش را بررسی کرده و ببینیم که چگونه در تصمیمگیری به سهامداران کمک کرده است.
استراتژی پلهای در بورس چیست؟
هر سهامداری که در بازار بورس فعالیت میکند، استراتژی مخصوص به خود را دارد. همان طور که میدانید، انتخاب استراتژی جدای از بحث سودآوری و هدفی که سرمایهگذار دنبال میکند، به تیپ شخصیتی او نیز وابسته است. برای مثال افراد محافظه کار نمیتوانند در استراتژیهای کوتاه مدتی که بر مبنای خرید و فروشهای بسیار است موفق عمل کنند و بیشتر تمایل به سرمایهگذاریهای بلند مدت دارند.
یکی از استراتژیهایی که بسیاری به آن رغبت دارند، استراتژی پلهای در بورس است. در این روش، سهامداران خرید و فروش را در حجم زیاد و یک جا انجام نمیدهند، بلکه پله پله و به صورت تدریجی این کار را میکنند. هدف از استراتژی پلهای در بورس، کاهش ضرر و افزایش سود است. البته این موضوع هدف تمامی استراتژیها و خواسته تمامی سهامداران است.
چرا خرید و فروش پلهای در بورس ایجاد شد؟
این استراتژی به این دلیل به وجود آمد که سهامداران در مورد خرید و فروش دچار سردرگمی شدند. برای مثال وقتی سهمی با کاهش قیمت روبهرو میشود، آیا باید آن را فروخت، یا با افزایش تعداد قیمت میانگین سهم را کاهش داد؟ همچنین این مسئله وجود داشت که بهترین خرید چه حجم و چه قیمتی است؟ و این که آیا خرید تمام حجم مورد نظر به یک باره کار درستی است یا نه؟
روش خرید پلهای در بورس
تمام سهامداران به این شیوه عمل میکنند که، ابتدا با استفاده از انواع تحلیلها، اندیکاتورها و شاخصها سهمهای مورد نظر خود را بررسی کرده و وقتی مشخص شد آن سهم مناسب است، اقدام به خرید میکنند. اما وقتی از بازار بورس صحبت میکنیم باید درصدی به خطا و اتفاقات غیرمترقبه که بر قیمت سهام اثر میگذارد نیز توجه داشته باشیم. بنابراین عاقلانه به نظر نمیرسد که تمام سرمایه خود را به یک باره برای خرید صرف کنیم، حتی اگر تحلیلها نتایج بسیار امیدوار کنندهای نشان میدهند. پس باید چگونه عمل کنیم؟
تصور کنید شما ۱۰ میلیون تومان سرمایه دارید و میخواهید سهام یک شرکت را خریداری کنید. از تحلیلها پیدا است که این شرکت به سمت خوبی در حال حرکت است. اما شما تصمیم میگیرید که در ابتدا با ۲ میلیون تومان وارد معامله شوید. کاملاً عقلانی است که وقتی نقطه ورود خود را پیدا کردید، امکان تغییر جهت سهام را در نظر بگیرید. در زمان تغییر جهت، دو حالت صعود و نزول وجود دارد. اگر نزول رخ دهد و شما تمام سرمایه خود را خرید کده باشید، مطمئناً پشیمان خواهید شد. اما اگر با بخشی از سرمایه وارد شوید، میتوانید پس از بررسی مجدد به خرید ادامه دهید.
حال تصور کنید سهامی خریدهاید، با صعود روبرو شده است و به این ترتیب نه تنها از سرمایه ۲ میلیونی اولیه سود کردهاید، بلکه میتوانید با اطمینان از این که ضرر کم و سود زیاد است، خرید خود را ادامه دهید. درواقع نقطه یا پله دوم، سطح حمایتی خوبی برای ورود مجدد است. اما اگر سهام با افت قیمت مواجه شود، از آن جایی که تنها با ۲۰ درصد سرمایه خود وارد شدهاید، ضرری که میبینید نیز به همان مقدار است.
استراتژی خرید و فروش پلهای در فارکس
خرید پلهای در فارکس نیز با همین رویکرد پیش میرود. این که شما چه مقدار از سرمایه خود را ارز بخرید، نمیتواند تنها وابسته به تحلیلهای روی نمودارها باشد، گاهی ممکن است نیاز داشته باشید تا بخشی از سرمایه را وارد کنید و با استفاده از نتیجهای که میبینید درمورد ادامه خرید ارز تصمیم بگیرید.
وقتی درمورد فارکس صحبت میکنیم، از اصطلاح سیگنال استفاده میکنیم. سیگنال به نقطهای گفته میشود که سرمایهگذار آن را برای ورود به معامله مناسب میبیند. استراتژی پلهای در فارکس بر این مبنا عمل میکند که ریسک بین معاملات مجزا پخش شود. در فارکس چنانچه پله اول که با ریسک بسیار کم طی شده است، جواب داد و سیگنال توانست، حرکتی رو به جلو و صعودی ایجاد کند، پلههای بعدی معمولاً با ریسک بیشتری تنظیم میشوند.
پس از آن که وارد معامله شدید، باید مدام مراقب باشید تا بیش از حد در آن باقی نمانید. در این جا است که بحث خروج پلهای مطرح میشود. همان طور که به صورت تدریجی وارد شدید، باید گام به گام خارج شوید. اگر تحلیلها نشان میدهند که رویداد بزرگی در حال رخ دادن است یا این که روند معاملات به سمت مخالف خواسته شما پیش میروند، ابتدا معاملات پرریسک را شناسایی کرده و بر حسب اولویت ریسک و ضرر از آنها خارج شوید.
انواع خرید پلهای
دو روش اصلی برای خرید پلهای وجود دارد. بسیار مهم است روشی را انتخاب کنیم، که با توجه به میزان ریسکپذیری و هدفی که دنبال میکنیم، بهترین نتیجه را برای ما به دنبال داشته باشد. وقتی صحبت از خرید و فروش میشود، معمولاً از اصطلاحات کف و سقف نیز استفاده میشود. طبیعی است که فروش باید در یک سقف مناسب و خرید در یک کف مناسب انجام شود. این که چگونه این حدود را تشخیص دهیم بسیار مهم است.
در این روش حجم بیشتری از سهام در مرحله اول خریداری میشود و به تدریج برای مراحل بعدی، این میزان کاهش مییابد. به این ترتیب، بیشترین سود از خرید اولیه به دست میآید و پس از آن با خریدهای بعدی، از خود حمایت میکنیم. به این ترتیب از آن جایی که در پلههای بعدی در حجم کمتر خرید میکنیم، هزینهای که میپردازیم تدریجی زیاد میشود. به مرور بالا رفتن حجم سرمایهگذاری، نهایتاً منجر به تناوب معاملات و سودآوری بیشتر میشود.
برای مثال اگر قصد داریم ۱۰۰۰ سهام از یک شرکت بخریم، ابتدا ۵۰۰ سهام خریده و در خریدهای بعدی این تعداد را کمتر میکنیم و ۲۵۰، ۱۵۰، ۱۰۰ و ۵۰ را به عنوان حجمهای بعدی انتخاب میکنیم. البته این روش ریسک خود را نیز دارد. چرا که اگر صعود قیمت بر طبق پیشبینیهای ما رخ ندهد، چون حجم بیشتر را در خرید اول پرداخت کردیم، زیانده خواهد بود.
مزیتی که این روش دارد این است که هدف اصلی استراتژی پلهای را بهتر محقق میکند. به این ترتیب که خریدها با حجم کمتری انجام میشوند و به این ترتیب میتوانیم برای خریدهای بعدی تصمیم بهتری بگیریم.
تصور کنید ۱۰۰۰ سهمی که در روش قبل مثال زدیم را به حجمهای ۱۰۰تایی تقسیم کردهاید. به این ترتیب ۱۰ پله وجود خواهد داشت، اگر پس از پله اول به این نتیجه برسید که سهم با پیشبینی شما همراه نیست، میتوانید خرید را ادامه ندهید.
عوامل مؤثر بر انتخاب روش مناسب
انتخاب روش مناسب به این صورت است که اگر مشخص شود، سهام آینده خوبی دارد، روش اول مناسب است و اگر مشخص شود که در کوتاه مدت نمیتوان برای آن حکم دقیقی صادر کرد، اما قابلیتهای خوبی دارد، روش دوم مناسب است.
حال برای آن که روش درست و مناسبتر را انتخاب کنیم، لازم است دو مورد را در نظر بگیریم، استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ یکی هزینه معاملات و دیگری فراز و فرود قیمتها.
پیشتر به این موضوع اشاره کردیم که باید در معاملات خود تناوب ایجاد کنیم. به این منظور، باید هزینه معاملات را در نظر داشته باشیم.
طبیعی است که هر اقدامی در بحث سرمایهگذاری نیاز به آیندهنگری دارد. این که شما بتوانید نوسان قیمتها و روند حرکتی آنها را پیشبینی کنید، بسیار مهم است. شما قرار است زمان ورود به پلهها را بر حسب همین فاکتور انتخاب کنید، بنابراین باید از تحلیلها استفاده کرده و مدام در حال بررسی سهم مورد نظر خود باشید.
دیدگاه سهامداران نسبت به استراتژی پلهای
مانند هر موضوع دیگری، دو دید مثبت و منفی نسبت به استراتژی پلهای در بورس وجود دارد. افرادی که مخالف هستند، معتقدند که، این روش میتواند به ضرر بزرگی منجر شود. این افراد به استفاده از اندیکاتورها و سنجش همه جوانب بیش از استراتژی پلهای در بورس اعتماد دارند.
افراد موافق برعکس فکر میکنند. از دید موافقان، این روش به نوعی شبیه به خرید با تخفیف است. تصور کنید در پله اول مقداری سهام خریدهاید که اکنون به جای صعود، افت قیمت را تجربه کرده است. موافقان بر این باور هستند که در پلههای بعدی چون همان سهام را با قیمت کمتر میخرید به نفع شما است.
برای مثال اگر از روش دوم استفاده میکنید و ۱۰۰ سهام اولیه را در پله اول با قیمت هر سهم ۴۰۰ تومان خریدهاید و در پله بعدی به قیمت ۳۵۰ تومان برای هر سهم برسیم، شما میتوانید تعداد بیشتری سهام بخرید و به قیمت جدید به چشم تخفیف نگاه کنید.
مثالی برای درک بهتر خرید پلهای در بورس
گفتیم که استفاده از استراتژی پلهای در بورس، میتواند مانع ضرر زیاد شود و به سودآوری کمک میکند. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید.
تصور کنید شما شرکت «الف» را برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاید. اگر قصد داشته باشید با پلههای ۱ میلیون تومانی سرمایهگذاری کنید و قیمت هر سهم ۵۰ تومان باید، باید در هر پله تعداد ۲۰ هزار سهم بخرید. حال اگر قیمت هر سهم از ۵۰ تومان به ۴۰ تومان برسد، در پله بعدی با همان ۱ میلیون تومان قادر خواهید بود ۲۵ هزار سهم بخرید. به این ترتیب شما با ضرر کمتر پلهها را طی میکنید و ممکن است به سودآوری نیز برسید.
کاهش میانگین خرید
آن چه در مثال بالا رخ داده است، با نام «کاهش میانگین خرید» شناخته میشود. اگر سهامدار ببیند که سهم با افت روبرو شده است، به ناچار باید خرید بعدی را در قیمت پایینتر و طبیعتاً حجم بیشتر انجام دهد.
این اتفاق مزایایی دارد. یکی از مزیتها این است که چون سهامدار با میانگین کمتری نسبت به خرید قبلی، سرمایهگذاری خود را انجام داده است، بنابراین با رشد دوباره پس از افت، استراتژی سرمایهگذاری کدام است؟ میتواند ضرر را تا حدی جبران کند. اما اگر افت قیمتها ادامهدار باشد، چنین چیزی نتیجهای ندارد و به هر حال ضرر رخ خواهد داد.
فروش پلهای سهام
حتماً اصطلاح حد ضرر را شنیدهاید. حد ضرر مبلغی است که شما به عنوان نقطه خروج مشخص میکنید. برای مثال اگر سهمی را به قیمت ۱۲۰ تومان خریدهاید، حد ضرر ۸۰ تومانی مشخص میکنید و اگر سهم به این قیمت رسید آن را فروخته یا به اصطلاح از معامله خارج میشود. البته مشخص کردن حد ضرر هم روند مخصوص به خود را دارد و به این سادگیها نیست.
هدفی که از بیان این موضوع دنبال میکنیم این است که یادآور شویم، افراد معمولاً تصور میکنند که وقتی سهام حد ضرر را لمس کرد باید به سرعت و کامل از معامله خارج شد. چنین تفکری در استراتژی پلهای در بورس جایگاهی ندارد.
وقتی در این استراتژی به فروش پلهای سهام میرسیم، باید به صورت گام به گام عمل کنیم. در این روش خروج از معامله سطح مقاومت سهم فاکتور مهمی است. وقتی قیمتها در مقاومت قرار گرفتند، سهامدار باید هوشیارانه عمل کرده و به صورت تدریجی از معامله خارج شود. به این ترتیب، امکان نگهداری بخشی از سود و کم کردن ضرر وجود دارد.
در فروش نیز مانند خرید، باید پس از هر پله به روند بازر وسهام مورد نظر نگاه کنیم. چرا که ممکن است افت قیمت ادامهدار نباشد. بنابراین همان طور که سرمایه را کم کم به بازار تزریق کردیم، باید کم کم از آن بیرون بکشیم.
مزایای و معایب خرید و فروش پلهای سهام
وقتی در خرید از روش پلهای استفاده کنید، این امکان برای شما وجود دارد که در صورت افت قیمت، با شرایطی سر به سر یا با ضرر کمتر از حد معمول از معامله خارج شوید. بنابراین نهایتاً مزیت این استراتژی، همان کاهش ضرر و افزایش سودی است که در ابتدا به آن اشاره کردیم.
با این که این روش خوب به نظر میرسد، اما نباید ویژگیهای بازار را فراموش کرد. بازار ممکن است در هر زمانی دچار رویدادهای هیجانی شود، که این استراتژی به تنهایی قادر به مقابله با آن نیست.
در استفاده از استراتژی پلهای به چه مواردی باید توجه کرد؟
- شما نمیتوانید هر سهامی را برای خرید با استفاده از استراتژی پلهای انتخاب کنید. بسیار مهم است که سهام از تحلیلهای اولیه سربلند بیرون آمده باشد و چنین کاری بیشتر برای سهامهای بنیادین و شرکتهای قدرتمند پیشنهاد میشود.
- وقتی از تحلیلهای تکنیکال و فاندمنتال صحبت میکنیم، به این دلیل است که میخواهیم به نتایج مهمی برسیم. با استفاده از این تحلیلها شما میتوانید از روی نمودار قیمتی هر سهم از گذشته (بسته به زمانی که در نظر دارید) تا امروز آن سهم را بررسی کنید و فراز و فرودهای آن را استخراج کنید. همچنین میتوانید بررسی کنید که هر فراز و فرود به چه علت رخ داده است و چگونه جبران شده است. به این ترتیب خواهید فهمید که اگر قرار بر افت قیمت باشد، چه دلیل باعث ایجاد آن است و آیا قابلیت جبران دارد یا خیر.
- همچنین این نکته را به یاد داشته باشید که استراتژی پلهای در بورس، به کمک افرادی میآید که معمولاً تحت تأثیر هیجانات خود تصمیمگیری میکنند و در زمان گذر از یک شرایط به شرایط دیگر، بر خود مسلط نیستند، چرا که این روش میتواند افراد را از حرکات ناگهانی بازدارد.
- نکته مهم دیگری که وجود دارد، این است که باید محاسبه و تعیین کف و سقف و سطوح حمایت و مقاومت به درستی صورت گرفته باشد. اگر چه این موارد در مجموعه تحلیلها قرار میگیرند، اما آنقدر مهم هستند که باید جداگانه به آنها بپردازیم. درواقع مسئلهای که وجود دارد این است که شما باید بتوانید محدودهای برای خود تعیین کنید که ورود و خروج شما را معنادار کند. نمودارها و ابزارهایی که نرمافزارهای تحلیل در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند، در این رابطه کمک بزرگی به شما میکنند.
سخن پایانی
سرمایهگذاران بازار بورس و اوراق بهادار، همگی با هدف سودآوری و افزایش سرمایه وارد این کار میشوند. بنابراین باید نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از ضرر به کار گیرند. این که افراد از چه استراتژیهایی استفاده میکنند در نتیجهای که به دست میآورند بسیار تأثیرگذار است.
استراتژی پلهای در بورس، یکی از روشهایی است که با هدف کاهش ضرر معاملات ایجاد شده است. این استراتژی تنها زمانی پاسخ میدهد که به صورت مداوم بررسی شود. با این حال باید بدانید که یک استراتژی به تنهایی نمیتواند موجب موفقیت شما در بورس شود. یک سرمایهگذار موفق باید از ابزارهای مختلف در کنار استراتژی خوب استفاده کند تا به نتیجه دلخواه برسد.
دیدیم که استراتژی پلهای چیست و برای خرید و فروش به کمک آن باید چگونه عمل کرد. امیدواریم که در این مقاله، توانسته باشیم اطلاعات را در مسیر آموزش بازار بورس به خوبی منتقل کرده باشیم.
برای یادگیری “یک سرمایه گذار چه چیزهایی را باید بداند” مسیر زیر را به شما پیشنهاد میکنیم: